شاعر : علی اکبر لطیفیان
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
دیروز از بال و پر پروانه تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
ای کاش در اینجا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم میخواست جای تو بمیرم
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
وقتی لب این کاسه پر آب آقا
بر آستان تشنه ی دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد
سلام استاد نمره های صرف حوزه چی شد؟مامنتظریم
سلام استاد.ببخشیدکه انقدرعجولم اما فکرصرف نمیذاره به بقیه ی امتحانابرسم ان شاالله کی برگه هارو تصحیح میکنید ونمرات رودرسایت میذارید؟باتشکر
سلام امروز فردا انجامش میدم ان شاءالله