بهترین معلم

بهترین معلم

علمی فرهنگی مذهبی
بهترین معلم

بهترین معلم

علمی فرهنگی مذهبی

اشعار و سرودهای ولادت امیر المومنین علی علیه السلام

  

نغمۀ «یا هو»ست به هر موی من
پر شده عالم ز«هوالهو»ی من
روی من از چار طرف سوی حق
دیدۀ حق از همه سو سوی من
تا که دمم هست دم از او زنم
بـانگ هوالحی و هوالهو زنم
****
قبضۀ خاکی بُدم آدم شدم
روح شدم نور شدم دم شدم
خیل ملک نیز مرا سجده کرد
از همه سو قبله عالم شدم
عالم را برای من آفرید
مرا برای خویشتن آفرید
****
ذکر دلم مدح و ثنای علی است
حال خوشم حال و هوای علی است
ذات الهی که مرا خلق کرد
هر چه به من داد، ولای علی است
خلوت من جلوت من با علی است
دار و ندارم همه یک یا علی است
****
کیست علی؟ آنکه ندانند کیست
کیست علی؟ آنکه خدا هست و نیست
علی، علی، علی که پیش از مکان
به ظل غیب لامکان داشت زیست
لحم و دم و جانِ محمّد علی است
تمـام قـرآن محمّد علی است
****
کیست علی؟ بر همه عالم امیر
کیست علی؟ رفیق پیر فقیر
امـام یـازده امـام همـام
سراج سیزده سراج المنیر
مغز علی و دگران پوستند
تمـام انبیـا علی دوستنـد
****
امیرمؤمنین عالم علی است
حقیقت رسول خاتم علی است
کعبه علی، قبله علی، حج علی
ذکر علی، حمد علی، دم علی است
علی بود احمد و احمد علی است
تمـام اسـلامِ محمّد علی است
****
کسی که خون عَمرو جاری کند
رسـول را یکتنه یـاری کند
امیر مرحب کُش خیبر شکن
دیده کسی یتیم داری کند؟
خاک کجا و مظهر هو کجا؟!
تنور پیرزن کجا، او کجا؟!
****
وای به من، من و ثنای علی
عفـو کند مـرا خدای علی
جهان چه قابل که فدایش شود
فاطمه گـردیـده فدای علی
آینۀ روی خدا چهر اوست
دین تمام انبیا مهر اوست
****
کیست علی؟ معلم جبرئیل
کیست علی؟ پیر هزاران خلیل
کیست علی؟ امیر، خیرالامیر
کیست علی؟ وکیل نعم الوکیل
کیست عـلی؟ تمـام آیین من
عقل من و عشق من و دین من
****
پاک سرشتم که سرشتم علی است
مرغ بهشتم که بهشتم علی است
«میثم» بی دست و زبانم، ولی
هر چه که در نخل نوشتم علی است
گو که در آرند ز تن پوستم
تـا ابـدالـدهر علی دوستم
****

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من اوّل سفره دار هل اتایم

منم مظلوم عالم مرتضایم

صفا و معنی شبهای قدرم

برای شیعیانم شرح صدرم

قسیم جنّت و نار و جحیمم

علیّم من صراط المستقیمم

خدا را جلوه ذات کریمم

امید و رازق طفل یتیمم

منم کیسه بدوش نیمه شبها

خدای سفره نان و رطبها

شه عشقم امیر المومنینم

ابوالسّادات ولی خانه نشینم

ز دست مردم گمراه مردم

ز غربت سر درون چاه بردم

غریب نخلهای کوفه هستم

ندیده داغدار کوچه هستم

****************
هر که دارد علی خدا دارد

روی سر سایه هما دارد

هر دلی زنده شد به مهر علی

جا به سر چشمه بقا دارد

به علی هر که شد ارادتمند

دلی آکنده از وفا دارد

نزند او گره به کار کسی

دستهایی گره گشا دارد

آن طبیبی بود علی که به کف

بهر هر درد و غم دوا دارد

کیست همچون علی وآل علی

که به حکم خدا قضا دارد

 

 

 

******************
گفتم به چاه ای همه دم همدم علی

امشب مباش منتظر مقدم علی

هر شب صدای غربت او بد به گوش تو

امشب تویی و زمزمه ماتم علی

مسجد خموش گشته و گلدسته ها غریب

محراب کوفه شسته شده از دم علی

یک لحظه تیغ آمد و یکدم تمام شد

عمر علی و درد علی و غم علی

یک عمر بود محرم دلها ولی نبود

جز چاههای کوفه کسی محرم علی

هم ناشناس آمد و هم ناشناس رفت

عالم نیافت یک خبر از عالم علی

دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود

در التیام زخم درون مرهم علی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*************

شهریار ملک دلهایی نمی‌دانم که‌ای؟
جانشین حق تعالایی نمی‌دانم که‌ای؟
تا خدا می‌بینمت یا با خدا می‌بینمت
هم‌نشین با ذات یکتایی نمی‌دانم که‌ای؟
سین سِرّی، رای رمزی، حای حییّ، نون نور
تحت بسم‌الله را بایی، نمی‌دانم که‌ای؟
آسمانی یا زمین؟ یا ماه یا مهری، بگو
رعد؟ باران؟ ابر؟ دریایی؟ نمی‌دانم که‌ای؟
آدمی، نوحی، خلیلی، هود و نوح و صالحی؟
یا کلیمی یا مسیحایی؟ نمی‌دانم که‌ای؟
زمزمی رکنی مقامی یا صفا و مروه‌ای؟
گرچه دانم فوق اینهایی نمی‌دانم که‌ای؟
انبیا را رهنمایی، اولیا را رهبری
مؤمنین را نیز مولایی، نمی‌دانم که‌ای؟
از بشر بالاتری و از ملک نیکوتری
فوق فوق معرفت‌هایی نمی‌دانم که‌ای؟
همچنان شمعی که تنها سوخته در انجمن
در میان جمع تنهایی نمی‌دانم که‌ای؟
وسعت ملک خداوند است زیر سایه‌ات
آفتاب عالم‌آرایی نمی‌دانم که‌ای؟
اولی و آخری و باطنی و ظاهری
سید و مولا و اولایی نمی‌دانم که‌ای؟
گرچه جان عالمی عالم تو را نشناخته
گرچه در مایی و با مایی نمی‌دانم که‌ای؟
گه شود خم نخل طوبی پیش سرو قامتت
گه کنار نخل خرمایی، نمی‌دانم که‌ای؟
گه شب معراج گردی با محمّد همنشین
گاه بر ایتام بابایی نمی‌دانم که‌ای؟
رخت نو از آن قنبر، جامۀ کهنه ز تو
او غلام است و تو آقایی، نمی‌دانم که‌ای؟
هم امیرالمؤمنینی، هم امام المتقین
هم ولی حق تعالایی نمی‌دانم که‌ای؟
گاه بر تخت خلافت، گاه در قعر قنات
گاه پایین، گاه بالایی نمی‌دانم که‌ای؟
گاه با حکم محمّد ‌می‌روی در کام مرگ
گه اجل را حکم فرمایی نمی‌دانم که‌ای؟
گاه با عیسی ابن مریم بر فراز آسمان
گاه با موسی به سینایی نمی‌دانم که‌ای؟
اینکه مدح توست در آوای«میثم»روز و شب
نای جانش را تو آوایی نمی‌دانم که‌ای؟

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

***************************
من اوّل سفره دار هل اتایم

منم مظلوم عالم مرتضایم

صفا و معنی شبهای قدرم

برای شیعیانم شرح صدرم

نسیم جنّت و نار و جحیمم

علیّم من صراط المستقیمم

خدا را جلوه ذات کریمم

امید و رازق طفل یتیمم

منم کیسه بدوش نیمه شبها

خدای سفره نان و رطبها

شه عشقم امیر المومنینم

ابوالسّادات ولی خانه نشینم

ز دست مردم گمراه مردم

ز غربت سر درون چاه بردم

غریب نخلهای کوفه هستم

ندیده داغدار کوچه هستم

**********************
خواستم تا راز دل افشا کنم

عقده از این قلب خونم وا کنم

هر قلم را میگرفتم من به دست

در درون پنجه هایم می شکست

با خودم گفتم قلم یاری نکرد

خون خود بر صفحه ام جاری نکرد

کیستم تا وصف شاه دین کنم

از کدامین خصلتش گلچین کنم

مورم و وصف سلیمان کی توان

کورم و از وصف دلبر ناتوان

خواستم تا لب ببندم در کلام

در همینجا هم نویسم والسلام

لیک آمد یک ندایی در دلم

من خودم مشکل گشای عالمم

من خزانه دار علم ایزدم

برگزیده از میان خلقتم

هر که را من مقتدایی می کنم

سوی جنت رهنمایی می کنم

شمّه ای از شرح من حبل المتین

گوشه ای دیگر هدی للمتقین

عرشیان زوار درگاه منند

فرشیان جمله هوا خواه منند

دست حق دارم درون آستین

من صراطم بر همه اهل یقین

هر که در قلبش کمی حب من است

از شرار نار دوزخ ایمن است

کس بدون حب من مومن نشد

شیعگی بی مهر من ممکن نشد

هرکه هم آیین و هم کیش من است

جمله پرونده اش پیش من است

شیعه را من باغبانی می کنم

من خودم پرونده خوانی می کنم

بین پرونده میان شور و شین

کاش افتد دیده بر نام حسین

گر چنین گردد دلم وا می شود

کل آن پرونده زیبا می شود

با خودم می گویم این درّ و گهر

حیف باشد گر بسوزد در شرر

او دلش بهر حسینم سوخته

اشکها در غربت او ریخته

می نویسم بر جبینش از وفا

یا حسین هذا محب المرتضی

او دیگر ایمن ز آتش می شود

اول عشق و جنونش می شود

وصف خود گفتم که دانی دلبرم

من امیرالمومنینم حیدرم

 

 

*********************حدیثی است زیبا و روشن بسی
که فرموده علامۀ مجلسی
که روزی رسول خدا با علی
علی آنکه بودی خدا را ولی
گره خورده چون دل به هم دستشان
دل عالمی گشته پا بستشان
بدیدنـد بـر شانۀ چارتـن
غریبانه تشییع از یک بدن
تنی با نگاه نبی جان پاک
ولیکن به غربت رود زیر خاک
بفرمود ختم رسل با علی
که ای از ازل کبریا را ولی
مقدر چنین کرده دادار پاک
من و تو سپاریم او را به خاک
اگر چه به ظاهر ندارد کسی
بوَد نـزد داور مقرب بسی
چو اختر به دوش دو خورشید نور
بدن گشت تشییع تا نزد گور
خلایق به دنبال فخر عرب
گرفتند انگشت حیرت به لب
رسول خدا کشف این راز کرد
از آن مرده بند کفن باز کرد
بدیدند از ضعف افسرده‌ای
یکی پیرمرد سیه چرده‌ای
چو ماهی که پنهان شود بین ابر
به حرمت نهادش در آغوش قبر
چو از سینه بند کفن را گشاد
بر آن سینه از جان و دل بوسه داد
سپس کرد از شیر حق این سؤال:
که ای حجت قادر ذوالجلال!
الا جان شیرین خیرالوری!
نگه کن ببین می‌شناسی ورا؟
علی گفت: آری مرا دوست بود
که مهرِ منش در رگ و پوست بود
مرا هر کجا دید می‌زد صدا
که ای جان عالم به خاکت فدا
مرو تا ز دل عقده‌ای وا کنم
قد و قامتت را تماشا کنم
نبی گفت در پاسخ آن ولی
که ای جان ختم رسل یا علی!
بدیدم رسد فوج فوج از فلک
به تشییع این مرد خیل ملک
چو لبریز از مهر تو دیدمش
به شوق ولای تو بوسیدمش
به حق خدا او تو را داشت دوست
که جای لبم بر روی قلب اوست
اگر سینه را مهر حیدر بـود
یقین بـوسه‌گاه پیمبر بـود
در آن سینه نور است نور است نور
نشاید شکستن به سم ستور
همانا بود مستند این خبر
که نزد عبیدالله آن ده نفر
بگفتند ما را بده سیم و زر
در این عرصه از دیگران بیشتر
که کردیم ظلمی بزرگ و عجیب
به دریای خون با حسین غریب
دل ما چو پر بود از کینه‌اش
شکستیم هم پشت، هم سینه‌اش
چنان بر روی خاکش انداختیم
چنان اسب بر پیکرش تاختیم
که در موج خون سینۀ اطهرش
یکی گشت با پهلوی مادرش
نه تنها از این ظلم «میثم» گریست
بر آن سینۀ پاک، عالم گریست

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

 

*************************تویی شمع وجود و عالمت پروانه یا حیدر
مرا از عشق خود دیوانه کن، دیوانه یا حیدر
جدا از بود و هستم کن ز جام عشق مستم کن
دلم را از شراب نور کن پیمانه یا حیدر
اگر مقصود از می، کوثر عشق تو می باشد
کرم کن تا شوم خاک در میخانه یا حیدر
گنه کارم ولی با پرچم گلرنگ عبّاست
مدال نوکری دارم به روی شانه یا حیدر
اگر از ساغر فیضت، چشانی قطره ای بر من
زنم تا حوض کوثر، نعرة مستانه یا حیدر
نمی دانم کی ام مولا ولی آنقدر می دانم
ولای تو بود گنج و دلم ویرانه یا حیدر
وجودم کربلا، قلبم نجف، عشقم شده عبّاس
مبادا دور گردم از دَرِ این خانه یا حیدر
اگر من جسم بی جانم، تویی جانم، تویی جانم
اگر سر تا به پا جانم، تویی جانانه یا حیدر
اگر خارم اگر خس هر چه ام از لطف سرشارت
عجب نبود اگر با نرگس چشمت شوم ریحانه یا حیدر
کی ام من؟ "میثم" آلوده دامانم ولی عمری
گرفته مرغ روحم از تو آب و دانه یا حیدر

 

***********************

تاریخ مثل ساقی کوثر نداشته

اعجاز خلقت است و برابر نداشته

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک بر نداشته

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه ای برای پیمبر نداشته

سوگند می خوریم نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته

طوری ز چارچوب در قلعه کنده شد

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرئیل واژه بهتر نداشته

چون روز روشن است که در جهل گم شده

هرکس که ختم ناد علی برنداشته

**********************تا به پای شیر حق درِّ سخن سازم نثار
فکر و ذکرم سخت در زنجیر حیرت شد دچار
گر نگویم وصف او را دل نمی‌گیرد قرار
ور بگویم، گردم از ضعف کلامم شرمسار
به که گویم آنچه را فرمود حی کردگار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
وجه ذات لا مکان فرمانده امکان علی است
شیر حق، شمشیر حق، حق را بهین میزان علی است
قلب قرآن، جان قرآن، هستی قرآن علی است
دین علی، روح جوانمردی علی، ایمان علی است
هر جوانمردی دهد تا صبح محشر این شعار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
روز جنگ بدر همچون بدر تابان جلوه کرد
بدر نه، بالله قسم در ملک امکان جلوه کرد
وز رخش تا صبح محشر، نور ایمان جلوه کرد
از دم شمشیر او فتح نمایان جلوه کرد
تیغ هم در دست او می‌گفت بین کارزار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
زیر سم مرکبش کوه احد لرزید سخت
آتش از تیغش به جان دشمنان بارید سخت
شیر بود و یکتنه بر لشکری غرید سخت
با تن مجروح دور مصطفی گردید سخت
بانگ می‌زد دم به دم جبریل در آن گیرودار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
بعد فتح جنگ بدر و بعد پیکار اُحُد
جنگ احزاب آمد و بیدادِ عَمر و عبدود
آنکه بودی با هزاران لشکرش پیکار، خود
تا که بر رزمش مصمم حیدر کرار شد
گفت پیغمبر چو دید آن قدرت و آن اقتدار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
خواند در خندق پیمبر شیر حق را کل دین
عمرو شد با ذوالفقار خشم او نقش زمین
باز شد پیروز از میدان، امیرالمؤمنین
آمد از جان‌آفرین بر دست و تیغش آفرین
سنگ‌ها و کوه‌ها گفتند با هم آشکار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
این نه مدح اوست گر گویی در از خیبر گرفت
یا که با شمشیر از عمرو دلاور سر گرفت
یا که تیغش عقده‌ها از قلب پیغمبر گرفت
کو به انگشتی زمام از خسرو خاور گرفت
کرد ختم الانبیا بر دست و تیغش افتخار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
دست حق، دست محمّد، دست قرآن، حیدر است
متکی بر بازویش روز اُحد، پیغمبر است
صبر او از فتح احزاب و اُحد، بالاتر است
شاهد تنهایی زهرای خود پشت در است
در غلاف صبر او شمشیر می‌شد بی‌قرار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
او که می‌افتاد بر پایش سرِ سردارها
دم به دم از زیر دستانش رسید آزارها
چاه هم لبریز شد از اشک چشمش بارها
مار گردیدند بهر قصد جانش یارها
از شکیبایی او پیچید بر خود روزگار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
آنکه بودی شاهد رزم و شجاعت‌های او
دید چون در سلسله دست جهان‌آرای او
پیش چشمش حمله‌ور گشتند بر زهرای او
گفت حق را یافتم امروز در سیمای او
دین حق از صبر او مانَد به عالم پایدار
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****
ای تمام دین ولایت، یا امیرالمؤمنین
کتف احمد جای پایت یا امیرالمؤمنین
دل حریم با صفایت یا امیرالمؤمنین
نظم «میثم» در ثنایت یا امیرالمؤمنین
شد به این مصراع ختم از جانب پروردگار:
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار
****

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

************************آیینه تمام نمای خدا، علی است
نقشی که زد رقم، قلم ابتدا، علی است
دست خدا، زبان خدا، صورت خدا
در بندگیش بندة بی انتها، علی است
جان رسول و لحم رسول و دم رسول
شیرخدا و شیر رسول خدا، علی است
بعد از نبی به هر زن و هر مرد مؤمنی
مولا علی، امام علی، مقتدا، علی است
ذکر علی به وقت دعا یا محمد است
ذکر نبی به درگه معبود یا علی است
مولای دیگران دگری بود و دیگری
یارب گواه باش که مولای ما، علی است
زیباترین دعا به لب شیعه علی
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی است
دانید جای شیعه به روز جزا کجاست؟
سوگند میخورم به خدا هر کجا علی است
نفس رسول، آنکه به جای رسول
 خفت
تا جان کند به راه محمّد فدا، علی است
دشمن، به دشمنی خود اقرار می کند
مردی که داشت بازوی خیبرگشا، علی
 است
بسم الله کتاب خداوندگار را
هرکس که باعلی است بداند که«با»،علی است
چشم خدا، قسیم جحیم و جنان به حشر
دست خدا و لنگر ارض و سما، علی است
تنزیل و نور و مریم و طاها و مؤمنون
یاسین و توبه و زمر و هل اتا، علی است
گفتم دعا کنم که نگاهی به ما کند
دیدم که استجابت ذکر و دعا، علی است
بر حشر چون لوای خدا سایه افکند
گردد عیان به خلق که صاحب لوا، علی است
آن بت شکن که در حرم ذات کبریا
بگذاشت جای دست خداوند پا، علی است
حجر و حطیم و زمزم و رکن و مقام و حج
میقات و ذکر و تلبیه، سعی وصفا، علی است
در «انّما ولیکمُ الله» سیر کن
تا بنگری ولی دگرانند یا علی
 است؟
روز غدیر گفت نبی
 در غدیر خم
یارب تو باش ناصر هرکس که با علی است
آن کس که از ولادت خود تا شهادتش
یک لحظه دل نداد به دست هوا، علی است
این قول شافعی است که در شعر ناب خود
گفتا مرا علی است خدا، یاخدا علی است؟
"میثم" هنوز صوت محمد رسد به گوش
فریاد می زند که امام شما، علی است

 

****************************ای در سفینة دو جهان ناخدا علی
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوتّی و ابوالاولیا علی
شمشیر و دست و چشم خدا کیست غیر تو
بر دوش مصطفی که نهد جز تو پا علی
در بدر، بدر بدری و در قدر، قدر قدر
هم هل اتاست مدح تو هم لا فتی علی
همچون دو قهرمان که ز تیرت یکی شوند
گردد به ذوالفقار تو یک تن دو تا علی
تکمیل بذل قرصة نان تو گر نبود
قرآن نداشت در ورقش هل اتی علی
با آنکه دست وهم به پایت نمی رسد
داری همیشه در دل بشکسته جا علی
اقرار می کنم تو خدا نیستی ولی
آرند انبیا به درت التجا علی
آنجا که جای پای تو مهر نبوت است
اوج جلالت تو کجا ما کجا علی
بالاتری از اینکه شوم من گدای تو
داری هزار حاتم طایی گدا، علی
پرسند اختیار قیامت به دست کیست
آید ز سوی خالق هستی ندا ، علی
ناطق مگر خدا شود و مستمع رسول
تا حق وصف و مدح تو گردد ادا علی
با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا علی
بی ابتدا خدا و تو عبدش کدام عبد
عبدی که نیستش چو خدا انتها علی
مخلوق اوّلینی و روشنگر ازل
ای مبتدای پیشتر از ابتدا علی
گو صد خلیفه بین تو و مصطفی بود
بالله پس از رسول تویی مقتدا علی
وقتی قیام می کنی از بهر بندگی
باید نماز بر تو کند اقتدا علی
روزی که هیچکس به کسی نیست ذکر ماست
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی
 
دنیا چو آن گداست که نان از کفت گرفت
نشناخت قدر و عزت و جاه تو را علی
بالله قسم در ازمنه عالم وجود
مثل تو کس ندید و نبیند جفا علی
خون مطهر تو ز پیشانی ات چو ریخت
بخشید تا ابد به شهادت بقا علی
با آنکه لحظه ای دلت از حق جدا نبود
پیشانی ات چگونه شد از هم جدا علی
زخم سرت همین که به شمشیر خنده زد
شمشیر ناله زد ز جگر گفت یا علی
فهمید داغ فاطمه را نیست التیام
شمشیر داد زخم دلت را شفا علی
گویی به شهر کوفه دل شب هنوز هم
آید صدای پای تو در کوچه ها علی
غیر از تو ای امام جوانمردی و وفا
کی داده است قاتل خود را غذا علی
جایی که دشمن از کرمت می شود خجل
کی دوست می رود ز درت نارضا علی
با نامه ای سیاه تر از صبح روز حشر
"میثم" گرفته دامن مهر تورا علی

*********************ای قبای عدل زیبا بر قد و بالای تو
وی تو را معنای عدل و عدل را معنای تو
قتل تو از شدت عدل تو در محراب خون
خون تو تفسیر کلِّ عدل بر سیمای تو
بس که پاکی، آیۀ تطهیر بوسد دامنت
بس که نوری، چشم بینایی است نابینای تو
قد «رعنایی» بوَد خم پیش سروِ قامتت
روی «زیبایی» خجل از طلعت زیبای تو
جای دست کبریا بر شانۀ ختم رسل
این عجب که جای آن دست است جای پای تو
از سرِ انگشت تو مُهر قبولی ریخته
پای هر پرونده تأییدی است از امضای تو
نخل خرما سبز از اشک مناجات شبت
چاه کوفه، محفل غم‌های جانفرسای تو
قرن‌ها سر تا قدم گوش است انسان همچنان
تا شبی از چاه کوفه بشنود آوای تو
دست خیبرگیر و پای عدل و کفش وصله‌دار
کیستی تو ای مروّت جامۀ تقوای تو
بحر از تو، موج از تو، جزر از تو، مد ز تو
خضر رحمت می‌زند موج از دل دریای تو
تشنه‌ام مگذار در روز قیامت، یا علی!
ای تمام آب‌ها مهریۀ زهرای تو
همچو ذات خود که بی‌همتاست از روز ازل
ساخت بی‌همتا تو را معبود بی‌همتای تو
من نمی‌گویم خدایی لیک گویم دست حق
بود و باشد تا ابد دست جهان آرای تو
نیست منها از جهنم روز میزان عمل
طاعت سلمان اگر آرد کسی، منهای تو
از دم جبریل بانگ «لافتی الا علی»
خلعتی باشد که زیبد بر قد و بالای تو
گاه باشد در مقام «قاب قوسین»ات مقام
گاه در مطبخ سرای پیرزن مأوای تو
تو کجا و چاه کوفه؟ تو کجا و نخل‌ها؟!
ای درون کعبۀ قلب محمّد جای تو
می‌کشد از نخل‌ها و چاه‌ها سر بر فلک
هر شب از شب تا سحر، آوای روح افزای تو
نه اُحد، نه بدر، نه خیبر، نه محراب نماز
می‌نبود از مرگ، حتی لحظه‌ای پروای تو
همچنان ابری که می‌بارد در ایام بهار
نخل‌ها را آب داده چشم گوهرزای تو
شهریار عالم و نان‌آور طفل یتیم
ای رخ ایتام شمع لیلۀ الاحیای تو
ذکر تو مانند قرآن در تمام خانه‌ها
ای چراغ خانه‌ها رخسار ناپیدای تو
روز محشر از کرامت روی می‌آری به حشر
ورنه می‌بخشند خلقت را به یک ایمای تو
ای ز شمع سوخته سوزان‌تر و خاموش‌تر
ای جهان با وسعتش لبریز از غوغای تو
من ندانم کیستی آنقدر می‌دانم که نیست
قاتلت هم ناامید از کثرت اعطای تو
هر که هستی، عزم و حکم و رای ذات کبریاست
هر کجا باشد سخن از عزم و حکم و رای تو
خوش بوَد روز یتیمی گر یتیمی بشنود
اینکه گویندش بوَد مولا علی بابای تو
خوشتر از موسیقی آب است در نهر بهشت
گر فقیری را به گوش آید صدای پای تو
تا به نخلستان خرما نخل‌ها خرما دهند
میوه‌های نخل میثم نیست جز خرمای تو
****

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

*********************************

 

السلام علیک یا امیر المومنین علیه السلام

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه شانزدهم مرداد 1391 | آرشیو نظرات

ای شب امشب چه صفایی داری
تا سحر حال و هوایی داری
دامنت فیض حضور است همه
سینه‌ات محفل نور است همه
اخترانت همه مصباح هدا
نفست زمزمۀ انس خدا
روزها را به شبستان تو رشک
دامنت آمده لبریز ز اشک
خون دل میوۀ نخلستانت
زخم دل گشته گل بستانت
نخل‌ها را به فلک دست دعا
اخترانت همه سرمست دعا
همگان محو جمال ازلی
همه مشتاق مناجات علی
علی آن شعله که در تاب شده
همه شب سوخته و آب شده
آه یک عمر نهان در سینه
شسته از خون جگر آیینه
شهریاری دل شب خانه به دوش
چهره پوشیده و در کوچه خموش
لحظه لحظه غم عالم خورده
تا سحر شام یتیمان برده
رهبر و سید و مولا و امیر
کند از لطف، تواضع به فقیر
ساکن خاک، ولی عرش عظیم
لرزه بر قامتش از اشک یتیم
در سماوات و زمین کارآگاه
همدم کودک و هم صحبت چاه
شهریاری همه در شهر، غریب
دردمندی به همه خلق طبیب
آفتابی بـه زمین زنـدانی
روزش از غصۀ شب ظلمانی
روح بخش همه و جان به لبش
نخل‌ها سوخته از اشک شبش
حق پیوسته ز حقش محروم
زخم‌ها بر جگرش برده هجوم
نیش‌ها بر جگرش آمده نوش
خنده‌اش بر لب و خرماش به دوش
کودکان مست صدای پایش
خوش‌تر از صوت پدر، آوایش
هر یتیمی دل شب هم سخنش
در بر او چو حسین و حسنش
ناشناسی که پدر خوانندش
چهره پوشیده که نشناسندش
چهره پوشیده ولی با روی باز
کشد از خیل یتیمانش ناز
ای چراغ سحر خسته دلان!
وی امید دل بشکسته دلان!
مرد ایثار و جهاد و سنگر
فاتح خندق و بدر و خیبر
زمزم رحمت حق چشم‌ترت
کوثر مسجدیان خون سرت
تو که خود «فُزتُ بِرَبِّ» گفتی
ز چه لب بستی و در خون خفتی
نخل‌ها شعلۀ آهند علی
چاه‌ها چشم به راهند علی
کوچه‌ها بی تو غریبند علی
چشم در راه حبیبند علی
فقرا چشم به راهت هستند
نخل‌ها شعلۀ آهت هستند
حیف لب بستی و خاموش شدی
شمع بودی و فراموش شدی
بیشتر از عدد هر چه که هست
به تو تا روز جزا ظلم شده است
گر چه بر خلق، مُعینی، مولا
همچنان خانه نشینی مولا

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

 

**************
ای شهید عدل خود در بیت داور یا علی
ای غمت از ریگ صحراها فزون‌تر یا علی
مرد بدر و مرد خیبر، مرد احزاب و احد
از چه بستی چشم و افتادی به بستر یا علی؟
سفره‌ها خالی ز نان و دیده‌ها از اشک پر
بعد تو کی بر یتیمان می‌زند سر یا علی؟
تا بشوید روی خونین تو را با اشک خویش
آمده بر دیدنت زهرای اطهر یا علی
بدترین زخم تو این باشد که این دنیا تو را
می‌کند با پور بوسفیان برابر، یا علی
صبر تو بر حفظ دین در خانۀ آتش‌زده
سخت‌تر باشد بسی از جنگ خیبر، یا علی
زخم دل را می‌توان دید و برای آن گریست
دیـدن زخم جگر نبوَد میسر یـا علی
بر سرت یک زخم بود و بر دلت آمد مدام
لحظه لحظه زخم، روی زخم دیگر یا علی
چشم تو شد بسته، اما چشمشان در راه توست
حمزه و پیغمبر و زهـرا و جعفر یـا علی
همچو خون کز برگ برگ نخل«میثم» می‌چکد
بـر تـو گریـد دیـده‌ها تا صبح محشر یا علی

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

***************
ای مرغ سحر! صبح شد و یار نیامد
ای شب! چه شد؟ آن شمع شب تار نیامد
ای نخل! غریبی که به دامان سحرگاه
آبت دهد از دیدۀ خونبار نیامد
ای چاه! امامی که ز سوز جگر خویش
می‌گفت به تو راز دل زار نیامد
خورشید ولایت که در اطراف فقیران
پوشید دل شب گل رخسار نیامد
فریاد برآرید ز دل، منبر و محراب!
کای مسجدیان حیدر کرار نیامد
هر شب ز غم فاطمه می‌سوخت و می‌گفت
آمد سحر و قاتل خونخوار نیامد
با اشک نوشته است به رخسار یتیمی
مادر! پدرم از پی دیدار نیامد
مظلوم‌ترین رهبر تاریخ علی بود
بی یارتر از او به جهان یار نیامد
دیدند همه فاطمه‌اش نقش زمین شد
بر یاری او یک تن از انصار نیامد
«میثم»به خدا جامعه خواب است،وگرنه
ماننـد علـی رهبـرِ بیـدار نیـامـد

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

 

***************
ای نخل‌های کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنه‌های بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچه‌های شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفره‌ات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
می‌ریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سال‌ها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
«میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

 

 

****************
ای کوفه چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه کو امامت
محراب علی سرت سلامت
ای پیر مریض کو طبیبت
ای منبر کوفه کو خطیبت
سجادة لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگی ات تمام تاریخ
مظلوم ترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست هر که هستی
تو کشتة جهل مردمستی
با آن همه حسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان
سلمان و ابوذرت علی جان
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلة اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمة جگر بود
کز زخم سرت کشنده تر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمه ات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاک نشین آسمانی
ای عرش مکان لا مکانی
ای قلب نماز سینه چاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورة غمت بود
از فزت برب توست معلوم
راحت شدی ای امام مظلوم
آیینة دل ، شکستة توست
محراب ، به خون نشستة توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو

******************
به زخم فرق تو نازد خدای دادگرت
که گشت آب وضوی نماز خون سرت
نشست تیغ به فرق سرت چهار انگشت
درست وقت دعا جای سجده شد سپرت
ستارگان همه تا صبح گریه می کردند
به لحظه های مناجات و گریه سحرت
به فرق پاک تو یک زخم را همه دیدند
چه زخم ها که ندیدند و بود بر جگرت
چه سال ها که عزا دار همسرت بودی
به دیده اشک عزا بود و بر جگر شررت
زدشمنان چه بگویم که با تو چون کردند
شکست روز و شب از جهل دوستان کمرت
خبر نداشت کسی از غم دلت ، یک عمر
سکوت کردی و می سوخت پای تا به سرت
تو آن همای همیشه بلند پروازی
که با شهادت زهرا شکست بال و پرت
ستاده اند ملایک به پیشواز، ولی
نشسته اند یتیمان کوفه منتظرت
ز هوش رفتی و افتادی و همه دیدند
که شسته شد سرت از اشک دیدة پسرت
تمام عمر ز وصف تو دم زند "میثم"
به این امید که فردا نیفتد از نظرت

****************
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است
کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی
دامن محراب خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یکطرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ «یا سیدی»
می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بـوَد مهـر و ولای علی

 

 

*****************
گفتم به چاه ای همه دم همدم علی

امشب مباش منتظر مقدم علی

هر شب صدای غربت او بد به گوش تو

امشب تویی و زمزمه ماتم علی

مسجد خموش گشته و گلدسته ها غریب

محراب کوفه شسته شده از دم علی

یک لحظه تیغ آمد و یکدم تمام شد

عمر علی و درد علی و غم علی

یک عمر بود محرم دلها ولی نبود

جز چاههای کوفه کسی محرم علی

هم ناشناس آمد و هم ناشناس رفت

عالم نیافت یک خبر از عالم علی

دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود

در التیام زخم درون مرهم علی

 

 

**************
مرا به عالم زر بود با تو این میثاق
که باشم از همه عالم فقط تو را مشتاق
هنوز خلق نگردیده بود آب و گلم
که در حریم دلم بر تو ساختند رواق
زبس به روی تو عاشق شدم نمی دانم
ز شوق وصل مرا می کشند یا به فراق
به شوق آنکه بیایی به دیدنم دم مرگ
در انتظار اجل سخت طاقتم شده طاق
به نامة گنهم خط قرمزی بکشید
که برد مهر علی در بهشتم از ارفاق
زدست دشمنت ار آب سرد بستانم
هماره باد حمیم جهنمم به مذاق
ولایت تو از آن در دلم ولادت یافت
که مُهر مهر تو را مادرم گرفت صداق
اگر زمهر تو غفلت کنند اولادم
کنم به ناله و نفرین تمامشان را عاق
تو دست و چشم و زبان خدایی ای مولا
خدا گواست که نبود به گفته ام اغراق
هزار بوسه به شمشیر و دست و بازویت
که شیر خوانده تو را قادر علی الاطلاق
هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده
به یک تکان تو بگسست رشتة قنداق
شنیده ام که جهان را طلاق دادی تو
چگونه عقد نکردی و دادی اش سه طلاق
به دشمنان تو این کمترین عذاب بود
که با حمیم جهنم کنند استنشاق
گدای کوی توام یا علی نگاهم کن
به دست بذل نمودی زچشم کن انفاق
از آن تخلص خود را نهاده ام "میثم"
که اشتیاق توام بوده است سبک و سیاق

***************
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تواند
نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تواند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان تواند
ای به خون خفته بگو کیسة خرمات کجاست
فقرا منتظر سفرة احسان تواند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند
نخل ها در عطش اشک تو بردند به سر
چاه ها منتظر نالة پنهان تواند
اختران شیفتة حال نماز شب تو
کوه ها منتظرنغمة قرآن تواند
اشک مظلومی تو می چکد از دیده ما
پاره های دل ما برگ گلستان تواند
آسمان ها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختة سینة سوزان تواند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند
نه دل "میثم" دلسوخته ،ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند

*****************
وجودم نخل از غم بارور بود
تمام حاصلم خون جگر بود
زهر شاخه هزاران میوه دادم
همانا پاسخم نیش تبر بود
دلم از طفل بر پستان مادر
به دیدار اجل مشتاق تر بود
اگر چه شاخه هایم را شکستند
به هر شاخه هزارانم ثمر بود
چه باک از تیغ زهرآلود دشمن
علی یک عمر در کام خطر بود
هزاران زخم در دل داشتم من
که بس کاری
  تر از این زخم سر بود
به جان فاطمه
  آنکه مرا کشت
نه تیغ ابن ملجم ، میخ در بود
هزاران استخوان بودم گلوگیر
هزاران نیش خارم در بصر بود
به هر آهم هزاران زخم فریاد
به هر زخمم هزاران نیشتر بود
تو ای قاتل مرا کشتی نگفتی
علی یک عمر غمخوار بشر بود
زدی شمشیر بر فرق امامی
که حتی مهربان تر از پدر بود
به اشک و خون دل بنویس "میثم"
علی از فاطمه مظلوم تر بود

****************

یا امیر المومنین مدد

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه شانزدهم مرداد 1391 | آرشیو نظرات

از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم

از ازل تا روز محشر ریزه خوار این درم

مرتضی خود گفته بابای ِمنِ مسکین بود

او بود بابا و زهرای مطهر مادرم

ظهر عاشورای او لب تشنه سینه می زنم

تا دهد با دست خود روز قیامت کوثرم

شامیان گفتند علی آیا مسلمان بوده است

از غریبی علی خاک مصیبت برسرم

لیله ی قدری سحر کرب و بلا یا که نجف

کی شود احیاء بگیرم از عطای دلبرم

ذات هر کس در قیامت نقش پیشانی اوست

نقش پیشانی من باشد غلام حیدرم

شکر اینکه عاشق اولاد زهرا گشته ام

تا دم مرگم بگریم یاد شاه بی سرم

مرگ عشاق علی عین زیارت رفتن است

بهر دلجوئی ما آید امام و سرورم

ذکر ما لحظه به لحظه ساقی کوثر مدد

تا بیاید مهدی صاحب زمان حیدر مدد

جواد حیدری

*************************

نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام

نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام

می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود

خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام

روزگاری مادر و حالا پدر شد رفتنی

غم همیشه با من است و می کند غمخواری ام

میهمان خانه ام را کوفه از دستم گرفت

تا ابد شرمنده ام کرده است مهمانداری ام

من بدم می آید از این کوچه های چشم تنگ

سخت باشد در چنین وضعی امانت داری ام

بعد تو کوفه به من بی احترامی می کند

نیست یک محرم نماید در غریبی یاری ام

بیست سالِ بعد هم باشد سرم را بشکنم

تا بیاید باز بوی تو زخون جاری ام

دختر تو باشم و بی پرده باشد محملم

تو بگو آیا سزاوار چنین آزاری ام

خطبه می خوانم ولی با غیرت لحن شما

آن زمانی که بیایم پابه پای قاری ام

گر ابالفضلت برم باشد خیالم راحت است

کوفه می داند که ناموس چنین سرداری ام

من خودم معجر رسان دختران حیدرم

کور خواهد شد نخواهد دید دشمن، خواری ام

جواد حیدری

*******************

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید

دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد

نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد

غمخوار دردمندان امشب شهید گردید

امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت

امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت

امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند

مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند

تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد

امشب به نام سجاد خط اسارت آمد

امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید

آری برادر امشب زینب اسیر گردید

باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان

امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران

امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

حمید سبزواری

*******************************
به خون شستند بیت ذات پاک حقتعالی را

الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را

چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا

چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را

شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید

محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را

بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن

خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را

الا ای داغداران علی آیید در کوفه

تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را

ز پا افتاد با رخسار خونین بت‌شکن مردی

که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را

فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی

ندیدی بر دل مجروح او زخم زبان‌ها را؟

طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود

علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را

علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش

شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را

اگر آلوده‌ای «میثم» چه غم داری علی داری

خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را

غلامرضا سازگار

*******************************
کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی

چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی

دردا که همچون فاطمه آرام و مخفی از همه

شب گشت درخاک زمین جسم توپنهان یاعلی

تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی

مردی ندیده مثل تو ظلم فراوان یا علی

طفل یتیم بی‌غذا قوتش شده اشک عزا

امشب صدایت می‌زند با چشم گریان یا علی

دیدم به اشک غربتت بنوشته روی تربتت

عمر تو با خون جگر آمد به پایان یا علی

سر بر زمین بگذاشتی ای کاش زهرا داشتی

بودند بالای سرت عمار و سلمان یا علی

فرقت دو تا شد غم مخور از هم جدا شد غم مخور

با اشک زهرا می‌شود زخم تو درمان یا علی

روی تو از خون لاله‌گون محراب شد دریای خون

فرق تو از هم باز شد مانند قرآن یا علی

اجر محبت‌های تو شمشیر زهرآلوده شد

خون دلت شد از جبین جاری به دامان یا علی

نخلی که با سوز و گداز خواندی کنار آن نماز

امشب ز هجرت می‌برد سر در گریبان یا علی

دل گشته دریای غمت شب خیمه ای از ماتمت

گردیده روز «میثمت» شام غریبان یا علی

غلامرضا سازگار

*************************

از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علی

دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی

گویی هنوز دامن محراب کوفه را

آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی

آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون

در محضر خدات چه زیباست یا علی

تا دسته‌گل برای تو آرند از بهشت

بر روی دست، محسن زهراست یا علی

گرچه شکافت فرق تو در صبحگاه قدر

هر شب برای تو شب احیاست یا علی

شمشیر دید عازم وصل خدا شدی

روی تو را به خون تو آراست یا علی

دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست

از تو برید و غیر تو را خواست یا علی

کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد

بر کشتن حسین مهیاست یا علی

گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان

چشم انتظار زینب کبراست یا علی

«میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو

او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی

 

غلامرضا سازگار

************************************

پلک های نیمه بازش آیه های درد بود

آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود

چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش

عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش

زخم فرقش، ترجمان عمق زخم سینه بود

کوفه هم مثل مدینه دشمن آئینه بود

آتش آه حزینش بر جگر افتاده است

این دم آخر به میخ در افتاده است

در نگاه زینب دل خسته زخمش اشناست

زخم فرقش شکل زخم پهلوی خیرالنساست

زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند

ناامیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند

معنی فزت و ورب الکعبه ی او روشن است

حیدر مظلوم سی سال است فکر رفتن است

کوفه شبها اشنا با اشک فانوسش شده

ماجرای کوچه سی سال است کابوسش شده

غصه ی ان کوچه سی سال است پیرش کرده است

کم محلی های مردم گوشه گیرش کرده است

اضطراب زینب او را برده در هول و ولا

زیر لب با گریه می گوید که وای از کربلا

گریه های مرتضی دنیای رمز و راز بود

معجر زینب برایش روضه های باز بود

دانه های اشک او می گفت با صد شورشین

کربلا عباس من، جان تو و جان حسین

وحید قاسمی

****************************

منکه مظلومترین رهبر دنیا هستم

بعد سی سال پی دیدن زهرا هستم

من همانم که کم آورد به پای غم او

که نرفت از نظرم صحنه قد خم او

منکه مشهور به فتاحی خیبر هستم

منکه در ارض و سما شهره به حیدر هستم

هرچه دیدم در و دیوار به یادش بودم

چشمم افتاد به مسمار به یادش بودم

منکه سی سال زهجران رخش خون خوردم

تازیانه به کف هرکه، که دیدم مردم

شعله می دیدم و با خاطره ی گیسویش

ناله کردم که چرا سوخت زکینه رویش

 

من همانم که کشیدند مرا در کوچه

حرمتم را بدریدند خدا در کوچه

من همانم که خجالت زده از زهرایم

او زمین خورد و نشد من به کنارش آیم

نرود از نظرم ناله ی یا فضه ی او

دگر از غنچه نشکفته ی ششماه نگو

نرود از نظرم پشت سرم می آمد

تا در آن معرکه باشد سپرم می آمد

من چه گویم  که چها بر سر او آوردند

دست او را زمن غمزده کوته کردند

حق بود شاهد من قلب حزینم چه کشید

سوی زهرای جوانم بروم موی سفید

جواد حیدری

******************************

 

یا علی مدد

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه شانزدهم مرداد 1391 | آرشیو نظرات

کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی
چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی
دردا که همچون فاطمه آرام و مخفی از همه
شب گشت درخاک زمین جسم تو پنهان یاعلی
تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی
مردی ندیده مثل تو ظلم فراوان یا علی
طفل یتیم بی‌غذا قوتش شده اشک عزا
امشب صدایت می‌زند با چشم گریان یا علی
دیدم به اشک غربتت بنوشته روی تربتت
عمر تو با خون جگر آمد به پایان یا علی
سر بر زمین بگذاشتی ای کاش زهرا داشتی
بودند بالای سرت عمار و سلمان یا علی
فرقت دو تا شد غم مخور از هم جدا شد غم مخور
با اشک زهرا می‌شود زخم تو درمان یا علی
رویت تو از خون لاله‌گون محراب شد دریای خون
فرق تو از هم باز شد مانند قرآن یا علی
اجر محبت‌های تو شمشیر زهرآلوده شد
خون دلت شد از جبین جاری به دامان یا علی
نخلی که با سوز و گداز خواندی کنار آن نماز
امشب ز هجرت می‌برد سر در گریبان یا علی
دل گشته دریای غمت شب خیمه ای از ماتمت
گردیده روز «میثمت» شام غریبان یا علی

*********************
از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گویی هنوز دامن محراب کوفه را
آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی
آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون
در محضر خدات چه زیباست یا علی
تا دسته‌گل برای تو آرند از بهشت
بر روی دست محسن زهراست یا علی
گرچه شکافت فرق تو در صبحگاه قدر
هر شب برای تو شب احیاست یا علی
شمشیر دید عازم وصل خدا شدی
روی تو را به خون تو آراست یا علی
دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست
از تو برید و غیر تو را خواست یا علی
کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد
بر کشتن حسین مهیاست یا علی
گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان
چشم انتظار زینب کبراست یا علی
«میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو
او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی

*****************************

قتل علی است خاک مصیبت به سر کنید
همچون یتیم گریه برای پدر کنید
ای نخل‌‌های کوفه ببارید خون دل
شب را به یاد غربت مولا سحر کنید
ای خاندان وحی خدا صبرتان دهد
امشب به جای خالی مولا نظر کنید
اکنون که زخم فرق علی را طبیب بست
بر زخم سر نه، گریه به زخم جگر کنید
هر چند اشک مرهم زخم سر علی است
خواهد که یاد فاطمه‌اش بیشتر کنید
آید صدای ناله ی «العفوِ» او به گوش
شب کز کنار نخله ی خرما گذر کنید
ای اهل کوفه هر چه علی از شما کشید
جبران آن به عترت خیرالبشر کنید
فردا اگر رسد ز در و بام، سنگشان
خود را برای یاری زینب سپر کنید
فردا بر اهل‌بیت تصدّق نیاورید
شرم و حیا ز عترت پیغامبر کنید
خوانید شعر «میثم» و ریزید خون ز چشم
جان را میان آتش دل شعله‌ور کنید

************************************
به خون شستند بیت ذات پاک حقتعالی را
الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را
چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا
چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را
شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید
محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را
بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن
خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را
الا ای داغداران علی آیید در کوفه
تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را
ز پا افتاد با رخسار خونین بت‌شکن مردی
که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را
فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی
ندیدی بر دل مجروح او زخم زبان‌ها را؟
طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود
علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را
علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش
شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را
اگر آلوده‌ای «میثم» چه غم داری علی داری
خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را

*****************************
امشب چه سینه سوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا

****************************
علی ای بازوی تقدیر خدا
دست و شمشیر خدا شیرخدا
ای بزرگان جهان کوچک تو
چار امّ هفت پدر کودک تو
ملَک و مُلک خدا را قائد
روزها شیر و دل شب عابد
روز فرماندهِ این هفت سرا
شب فروزنده چراغ فقرا
روز در دست زمام افلاک
شب نهاده سر تسلیم به خاک
روز با تیغ تو کفار هلاک
شب کنی اشک یتیمی را پاک
شهریاری که ز عدل بسیار
دیده دائم ز رعیّت آزار
دردمندی که شفا پابندش
مرهم زخم همه لبخندش
آسمانی که درون دل شب
گشته برگرد یتیمان عرب
جنگجویی‌که چو کوهی است عظیم
لرزه بر پیکرش از اشک یتیم
آفتابی شده نقش محراب
رویش از خون جبین گشته خضاب
نام داری که به احسان کوشید
صورت از چشم فقیران پوشید
رادمردی که محال است محال
سهم افزون برد از بیت المال
پاکبازی که به دفع دشمن
از احد داشت نود زخم به تن
قهرمانی که در از خیبر کَند
کرد آن را به سر دست بلند
ای امیر عجم و فخر عرب
ماه تابانِ چهل جا یک شب
بر کف دست تو دائم سر تو
بستر ختم رسل سنگر تو
چشم از جان و جهان پوشیده
تیغ بر دشمن خود بخشیده
پیش از اسلام امام اسلام
احمدت گفته تمام اسلام
کیست جز تو اسدالله علی
کیست غیر از تو یدالله علی
ای تجلای خداییت علی
فاطمه گشته فداییت علی
که به جز تو شب وصل یارش
آمده نان و نمک افطارش
زخم فرقت سندِ زنده ی عدل
وصله ی کفش تو پرونده ی عدل
ای ابر مرد دو عالم حیدر!
نفس پیغمبر خاتم حیدر!
تو درِ شهر نبوت هستی
چون درِ خانه ی خود را بستی؟
بی تو ریزند یتیمان دُرِ اشک
سفره‌ها خالی و چشمان پر اشک
فقرا را ز چه رو در نزدی؟
به یتیمان خودت سر نزدی؟
ای به بزم فقرا برقع پوش
همه شب کیسه ی خرمات به دوش
فقرا دوش، تو را گم کردند
با تو تا صبح تکلم کردند
بی تو ایتام همه بی‌پدرند
حیف کز زخم سرت بی‌خبرند
اذن ده تا به برت بنشینند
فرق بشکافته‌ات را بینند
تا ببینند و بدانند همه
به جبین تو بخوانند همه
آنکه نان‌آورشان بود تویی
تا سحر یاورشان بود تویی

 

***************************
تمام چاههای کوفه خاموش
تمام نخل ها سر تا به پا گوش
که شاید بار دیگر آید از راه
صدای پای مرد کیسه بر دوش
*****
دوباره بوی دلتنگی باران
دوباره گریه ی ایتام حیران
دوباره شمع روشن کرده امشب
برای گریه ی شام غریبان
*****
کفن را زینب آماده نماید
حسن پیراهنش را می گشاید
حسینش هر چه امشب آب ریزد
از آن فرق دو تا خونابه آید
*****
اگر چه هر چه بر روی زمینه
عزادار امیرالمؤمنینه
ولیکن هیچ کس جایی نگفته
چه داغی بر دل ام البنینه
*****

***********************

گفتگوی بی بی ام البنین(س) با حضرت زهرا(س):
اگر چه داغ پیغمبر کشیدی
اگر چه محنت بی حد کشیدی
ولی خوشبخت بودی فاطمه جان
که دیگر داغ حیدر را ندیدی
*****

جواب حضرت زهرا(س):
اگر مرهم به زخم سر کشیدی
اگر چه داغ حیدر را چشیدی
ولی خوشحال باش ام البنینم
که دیگر دست بسته را ندیدی
*****
الا ام البنین ذکر لبم باش
به شام بی کسی تو کوکبم باش
اگر چه جمله بهر من عزیزند
ولی زین پیش فکر زینبم باش
*****
اگر دردش ز غم بیرون بریزد
بلا در دشت و در هامون بریزد
همین غم کشته ما را همچو زهرا
ز تابوت علی هم خون بریزد
*****
به تن رخت عزا و سوگوارم
به خاک قبرت امشب سر گذارم
دگر مردم مرا زینب نخوانید
که زی‍ن بی أب و بابا ندارم
*****
الهی از کنارت بر نخیزم
دلم می سوزد ازا ین غم عزیزم
که باید مثل قبر مادر خود
کنار قبرت آرام اشک ریزم
*****

 

************************************
من کیستم گدای تو یا مرتضی علی
احیای من ثنای تو یا مرتضی علی
عمری بود ز لطف خداوند زنده ام
در ایه ی لوای تو یا مرتضی علی
ما را خدا شبیه نجف پر بها نمود
در سینه ها ولای تو یا مرتضی علی
باید به دست آتش دوزخ حواله داد
آن دل که نیست جای تو یا مرتضی علی
ما را به نام نامی تو آفریده اند
عبد علی خدای تو یا مرتضی علی
از حب حیدر است که خاکم حسینی است
ممنونم از عطای تو یا مرتضی علی
شرط قبولی همه طاعات روز حشر
باشد فقط ولای تو یا مرتضی علی
میزان اگر تویی به قیامت عجیب نیست
بخشندم از وفای تو یا مرتضی علی
صحبت نمود حق شب معراج با نبی
با لحن آشنای تو یا مرتضی علی
زینب که تکیه گاه حسین و حسن بود
گردیده مبتلای تو یا مرتضی علی
زهرا که افتخار خدا بر ملائک است
باشد فقط برای تو یا مرتضی علی
مسجد نرو به حرمت گیسوی زینبت
چه دیده در لقای تو یا مرتضی علی
مسجد نرو بیا و ببین جای فاطمه
بگفته در، عبای تو یا مرتضی علی
یادت که هست پشت در افتاد تا شکست
سینه فقط برای تو یا مرتضی علی

****************************

گر چه بشکافتی و زخم دلم وا کردی
چاره ای تیغ غم دوری زهرا کردی
آمدی روی مرا سرخ نمودی از خون
آمدی تا دل ابرو به سرم جا کردی
می چکد خون من و نقش به محراب شده
آه زهرا تو علی را ز کمر تا کردی
از همان روز که در حلقه ی آتش ماندی
در دل دود مرا تار تماشا کردی
از همان روز که در کوچه زمین می خوردی
باز با دست ترک خورده تقلّا کردی
من شرمنده فقط گریه به حالت کردم
تو ولی خنده به من در دل غم ها کردی

**************************
ای زخم خنده کن که شود آب پیکرم
خواهم که بهر شکوه روم نزد داورم
خون دلی که خورده ام از بعد مصطفی
ای زخم خنده کن که بریزی تو از سرم
راحت شوم دگر من از این مردم لعین
سوزد دل حزین من از بهر دخترم
در کوفه ای که قحطی پاکی و غیرت است
ترسم دوباره باز شود پای دخترم
خون ریزد از شکاف سرم لیک ای خدا
بیرون نمی رود ز سرم یاد همسرم
یادم نرفته پیش من افتاد فاطمه
در فکر آتش در و افتادن درم

******************************

دل من به غم اسیره دیگه از زندگی سیره
بغضی تو گلوم نشسته که بابام داره می میره
گمونم باید دوباری چشای من غم ببینه
گمونم خاک یتیمی باز روی سرم بشینه
تو سینه نفس نداره میل این قفس نداره
انگاری که بعد مادر توی دنیا کس نداره
توی بیهوشی توی خواب توی رؤیا زیر لب ها
می گه امشب بعد سی سال دیگه میرم پیش زهرا

*****************************

این شبا که شب درده شب غصه ی یه مرده
بگو با یتیم کوفه که بابات بر نمی گرده
هنو چشم براهه چشماش مرگشو باور نداره
شبا تو خوابش می بینه که روی دوشش سواره
شب و تاریکی صحرا کنار مزار مولا
یتیماش عزا گرفتن یاد مادر یاد بابا
یکی قرآن یکی خرما یکی هم گلاب میاره
زینب هم رو خاک قبرش چند تا شاخه یاس می ذاره
بابا منزلت مبارک تو به آرزوت رسیدی
بگو چی شد موقعی که صورت مادرو دیدی؟
دل من تنگه برای نگاهی که مهربونه
راستی بابا هنوز مادر قامتش از غم کمونه؟
کنار مزار بابا همه خوندن روضه ی یاس
یه گوشه داره می لرزه شونه ی حضرت عباس
یعنی تعبیر می شه روزی تو بیداری رؤیای من
یعنی می شه پا بذاره فاطمه رو چشمای من

****************************

رخسار مولا لاله گون یا رسول ا...
مسجد شده دریای خون یا رسول‌ا...
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
حق امیرالمؤمنین را ادا کردند
فرق امیرالمؤمنین را دو تا کردند
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
نقش زمین شد در نماز فاتح خیبر
ریزد به روی زخم او اشک پیغمبر
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
امشب یتیمان تا سحر روضه می‌خوانند
محراب و منبر بر علی هر دو گریانند
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
عالم کند بعد از علی مرگ خود احساس
آتش به دل‌ها می‌زند گریهی عباس
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
تنهایی و غربت شده شمع محفل‌ها
داغ امیرالمؤمنین مانده بر دل‌ها
کشته شد مولا آه و واویلا(2)
*****
خون جاری از پیشانی مولی الموالی است
سلمان و عمار علی جایتان خالی است
کشته شد مولا آه و واویلا(2)

*****************************

سر به سجده می ذاری، ناله ی یارب داری
سمت مسجد کوفه، رهسپاری
بیقراری نگاهت، طرف آسمونه
ذکرت انا الیه، راجعونه
بعلیٍ الهی(2) یا الهی
*****
با اشک و آه کوفه، پیش نگاه کوفه
درد دل کردی با، چاه کوفه
هنوزم روی دستات، جای رد طنابه
خیلی وقته سلامت، بی جوابه
بعلیٍ الهی(2) یا الهی
*****
مثل بارون می باری، از مدینه تو داری
گهواره ی محسن و، یادگاری
اشکای روضه دارت، باز دوباره می خونند
گل یاسو کی دیده، بسوزونند
بعلیٍ الهی(2) یا الهی
*****

 

 

 

یا حیدر یا حیدر یا علی

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه هشتم خرداد 1391 | آرشیو نظرات

 

ای دل نکند غرق عطایش نشوی

مشمول عنایت و دعایش نشوی

از دیدن فردوس برین محرومی

تا زائر ایوان طلایش نشوی

شاعر:سید مجتبی شجاع

***********

شاید که کمی سوز به آهت بدهند

در دهر کمی حشمت و جاهت بدهند

اما دگر این امر محال است محال

بی حب علی بهشت راهت ندهند

شاعر:سید مجتبی شجاع

 

****************

تو دین مرا اگر چه یاری کردی

در مکتب عشق جان نثاری کردی

ابلاغ ولایت علی گر نکنی

انگار نه انگار که کاری کردی

شاعر:سید مجتبی شجاع

***********************

 

خورشید ضیایش از علی می باشد

جبریل بقایش از علی می باشد

در طوف حرم به اهل عالم گفتم

این کعبه صفایش از علی می باشد

شاعر:سید مجتبی شجاع

***************

 

آدم پی شور و شر نباشد بهتر

دل بسته سیم و زر نباشد بهتر

گر عشق علی کسی ندارد در سر

آن سر به تنش اگر نباشد بهتر

شاعر:سید مجتبی شجاع

 

*********************

با عشق علی ستاره بر می گردد

خورشید به یک اشاره بر می گردد

بر مرده اگر محب حیدر بدمد

جانش به تنش دوباره بر می گردد

شاعر:سید مجتبی شجاع

*****************

 

در سفره عسل اگر که باشد بهتر

شعر تو غزل اگر که باشد بهتر

اظهار محبت علی ای دل من

همراه عمل اگر که باشد بهتر

شاعر:سید مجتبی شجاع

 

********************

گر فضل تو را همه بدانند علی

حیران تو تا ابد بمانند علی

می ترسم اگر فضائلت را گویم

یک عده تو را خدا بخوانند علی

شاعر:سید مجتبی شجاع

********************

لب را به جز از مدح علی وا نکنی

با دشمن فاطمه مدارا نکنی

گر منتظر یوسف زهرا هستی

غیر از فرج از خدا تمنا نکنی

شاعر:سید مجتبی شجاع

 

********************

در مذهب هر کس که حقیقت بین است

ذکر صلوات بر علی شیرین است

از راه خطا و معصیت بر گردید

خوشنودی صاحب الزمان در این است

شاعر:سید مجتبی شجاع

**********************

گر دم زولایش نزنم می میرم

گر پر به هوایش نزنم می میرم

در هر نفسی علی علی می گویم

یک لحظه صدایش نزنم می میرم

شاعر:سید مجتبی شجاع

*************************

 

اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست

گنجایش بحر در سبوممکن نیست

مداح علی خدا بود در قرآن

وصفش به زبان خلق او ممکن نیست

****

یا رب به علی مرا به خود وا مگذار

بخشا گنهم به روز عقبا مگذار

چون عشق علی و آل او در دل ماست

در روز جزا مرا تو تنها مگذار

****

یک حلقه به باب جنّت آویزان است

دائم به علی علی علی گویان است

این معنی آن است که دربست بهشت

مخصوص علی و جمله یاران است

****

احمد که غیر وحی می ای در سبو نداشت

بی او سبوی هستی ما آبرو نداشت

حرمت ببین که نام علی را به احترام

جاری نمی نمود به لب گر وضو نداشت

****

ای آنکه همیشه ای به اندیشه غم

در قلب تو جاودان شده ریشه غم

تا چند غم بهشت و دوزخ داری

بشکن به ندای یا علی شیشه غم

****

 

با عشق علی ستاره برمیگردد

خورشید به یک اشاره بر میگردد

بر مرده اگر محب حیدر بدمد

جانش به تنش دوباره بر میگردد

****

گر فضل تو را همه بدانند علی

حیران تو تا ابد بمانند علی

می ترسم اگر فضائلت را گویم

یک عده تو را خدا بخوانند علی

****

از روز ازل که حق خدایی میکرد

با روی علی جلوه نمایی می کرد

در کار نبی اگر گره می افتاد

با نام علی گره گشایی می کرد

****

در سفره عسل اگر که باشد بهتر

شعر تو غزل اگر که باشد بهتر

اظهار محبت علی ای دل من

همراه عمل اگر که باشد بهتر

****

ای آنکه ز سر ماسوا آگاهی

در کارگه خدای کارآگاهی

در شأن و مقام تو همین بس گویم

الله نیی ولی ولی اللهی

********

 

 

یــا علـــی گفتیـــم و عشـــق آغـــاز شــد

رنگ و بــوی عشـــق بــازی ســاز شد

دل که گشت عـــاشق بـه روی آن نگـــار

عشق او هم با دل بشکسته ام دمساز شد

********

ای حیدر شهسوار وقت مدد است

ای زبده ی هشت و چار وقت مدد است

من عاجزم از جهان و دشمن بسیار

ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است

شاعر: ابوسعید ابوالخیر

***********

در مخزن لایموت دردانه علی است

در کون و مکان امیر فرزانه علی است

در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس

معلوم شود که صاحب خانه علی است

شاعر: محمد حسین صغیر اصفهانی

***********

مهر تو سرشته حق در آب و گل من

جا کرده چو جان در آب و گل من

از مهر علی و مهر اولاد علی

محصول دو عالم من و حاصل من

شاعر:ملامحسن فیض کاشانی

***********

امروز گلی شگفته در عالم شد

کز مقدم پاک او جنان خرم شد

در پیش علی دم از مسیحا کم زن

عیسی زدم علی مسیحا دم شد

شاعر: قاسم رسا

***********

ای شاه نجف فدای لطف و کرمت

جانم به فدای چارگوش حرمت

کی می شود از لطف بگویی یک بار

بعد از نجفم کربوبلا می برمت

سروده کمال مومنی

***********

تادرتن ‏خسته ‏ام ‏بود تاب وتوان
جزنام على مرانیاید به زبان
از آتش دوزخم نباشدباکى
چون مهر على بود مرا در دل‏وجان

***********

در سیزده رجب على اعلا
در خانه ى کعبه شد چو نورى پیدا
جز ذات خداوندومحمد»آیت«!
نشناخت کسى قدر على را به خدا
***********

در بحر عشق گوهر رخشانم آرزوست
یعنى ولاى آن شه مردانم آرزوست
در اقتدا به حجت‏ والاى حق على
همچون صفاى میثم تمارم آرزوست
***
آنکه پیداهست و ناپیدا، على است
هم على و عالى و اعلى،على است
چون على در صلب عالم دم بزد
قصد حق از »علّم الاسما«على است
***
روزى که خدا اراده ى خلقت کرد
توحید نمودو جلوه در وحدت کرد
آیینه صفت به حکم رودر رویى
در خانه ى خویش باعلى خلوت کرد
***
در وادى عشق یکه تاز است على
روشنگر راه اهل راز است على
بى حب على عباتى نیست قبول
چون روح دعا و هم نماز است على

*************

قربان دلی که مهر مولاست در آن

مهر علی عالی اعلاست در آن

بیچاره دلی که خالی از مهر علیست

بدبخت دلی که مهر اعداست درآن

******************

حید فقط امیرالمومنین است

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه هشتم خرداد 1391 | آرشیو نظرات

ای حرم دیدار روی حق تعالایت مبارک

کعبه امشب آفتاب عالم آرایت مبارک

ای صفا ای مروه ای هستی تجلایت مبارک

ای حطیم ای حِجر ای زمزم تولایت مبارک

فاطمه بر صورت مولا تماشایت مبارک

رحمت للعالمین دیدار مولایت مبارک

گوهر دریای توحیدت مبارک باد کعبه

در دل شب قرص خورشیدت مبارک باد کعبه

*****

امشب از زمزمه به کف ساغر بگیرید ای ملایک

کعبه را مانند جان در بر بگیرید ای ملایک

عیدی خود را ز پیغمبر بگیرید ای ملایک

هر چه می خواهید از حیدر بگیرید ای ملایک

ذکر یا مولا علی از سر بگیرید ای ملایک

از امیرالمؤمنین کوثر بگیرید ای ملایک

سرخوشان زمزم فیض علی ساغر مبارک

بر همه میلاد مولا ساقی کوثر مبارک

*****

دامن أمّ القری امشب أبوالأیتام دارد

مکه پیش از سال بعثت جلوه ی اسلام دارد

یا حرم آگاهی از بشکستن اصنام دارد

آسمان از صورت خورشید بر کف جام دارد

یا زمین از نور امشب جامه ی احرام دارد

حبذا مولود مسعودی که حیدر نام دارد

کعبه امشب بیت معمور امیرالمؤمنین شد

مُلک هستی غرق در نور امیرالمؤمنین شد

*****

ای نبی را جانشین میلاد مسعودت مبارک

عروه الوثقای دین میلاد مسعودت مبارک

قبله ی اهل یقین میلاد مسعودت مبارک

خلق عالم را معین میلاد مسعودت مبارک

مرشد روح الامین میلاد مسعودت مبارک

یا امیرالمؤمنین میلاد مسعودت مبارک

ای حرم امشب اسد در دامن بنت اسد بین

قل هو ا... احد مرآت ا... الصمد بین

*****

گوهر عصمت گرفته در بغل دردانه امشب

یا که زمزم را پر از کوثر بود پیمانه امشب

عارض مولا شده شمع و حرم پروانه امشب

خانه دارد آبرو از روی صاحب خانه امشب

این خبر کرده امیر مکه را دیوانه امشب

می دهد بنت اسد را ذات حق ریحانه امشب

ای امیر مکه با زمزم حرم را شستشو کن

صاحب البیت آمده جان را نثار روی او کن

*****

فاطمه بنت اسد قرص قمر آوردی امشب

ماهی از خورشید گردون خوبتر آوردی امشب

بر رسول ا... قرآنی دگر آوردی امشب

نخل امید محمد را ثمر آوردی امشب

جان شیرین بر تن پیغامبر آوردی امشب

حبّذا ای مادر مولا پسر آوردی امشب

با وضو در بر بگیرش هستی پیغمبر است این

هم علی، هم مرتضی، هم بوالحسن، هم حیدر است این

*****

بی تولای علی اسلام جان دارد ندارد

زهد کل رهروان بی او روان دارد ندارد

خصم او جز در دل دوزخ مکان دارد ندارد

هیچ پیغام آوری خط امان دارد ندارد

بر مشام خویش بویی از جنان دارد ندارد

حشر بی ظلّ لوایش سایه بان دارد ندارد

کعبه شاهد باش من غیر از علی رهبر ندارم

در دو دنیا دست از دامان حیدر بر ندارم

*****

چشم شو کعبه که بینی روی رب العالمین را

گوش شو تا بشنوی آیات قرآن مبین را

نطق زیبای دل انگیز امیرالمؤمنین را

صوت قرآن علی لبخند ختم المرسلین را

بوسه های احمد و تبریک جبریل امین را

عید اهل آسمان و شادی خلق زمین را

ای حرم با ماه رخسار علی روشنگری کن

یا علی قرآن بخوان و از محمد دلبری کن

*****

یا محمد شیر تو شمشیر حی داورم من

فاتح احزاب و بدر و قهرمان خیبرم من

باطنم من ظاهرم من اولم من آخرم من

با تو در تنهایی و سختی و غم همسنگرم من

کشتی توحید را در سایه ی تو لنگرم من

حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من

همچو قرآنت چراغی منجلی داری محمد

بیم از دشمن مکن دیگر علی داری محمد

*****

یا محمد بازو و شمشیر من در اختیارت

من خدا را شیرم و زنجیر من در اختیارت

حمد من تهلیل من تکبیر من در اختیارت

غرش فریاد عالمگیر من در اختیارت

هم قضا تسلیم، هم تقدیر من در اختیارت

عزم من، تعجیل من، تأخیر من، در اختیارت

پا به پای حضرتت اسلام را یار و معینم

تو رسول اللّهی و من هم امیرالمؤمنینم

*****

آمدم تو جان من باشی و من جان تو باشم

از ولادت تا شهادت عبد فرمان تو باشم

در تمام جنگ ها فتح نمایان تو باشم

حامی دین مبین و یار قرآن تو باشم

بین حق و بین باطل نور و فرقان تو باشم

باغبان دائم گلهای خندان تو باشم

آن چنان که حق مرا یار پیمبر آفریده

ذوالفقار حیدری را بهر حیدر آفریده

*****

ای تمام دین من مهر و تولایت علی جان

ای دلم دریای نوری از تجلایت علی جان

ای به قرآن مدح گفته حق تعالایت علی جان

ای همه عالم فدای قد و بالایت علی جان

ای خدا خوانده به کل خلق مولایت علی جان

ای فراتر آستان از عرش اعلایت علی جان

ای ولایت دین «میثم» جان میثم هست میثم

وای اگر از مرحمت فردا نگیری دست میثم

**************************************************

 

صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم

هر سو نگریدیم گل روی تو دیدیم

هرجا که نشستیم به بام تو نشستیم

هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم

عطر تو پراکنده شد از هر نفس ما

هر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیم

ز آن روز که گشتیم ز مادر متولد

از ماذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم

مرگی که به پای تو بود زندگی ماست

ماییم که در موج عزا عید سعیدیم

تا بودن ما نام محمد به لب ماست

روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز

آغوش گشودیم وصالش طلبیدیم

ز آن باده که در سوره ی زیبای محمد

اوصاف ورا گفته خداوند چشیدیم

آن باده که از ساغر فیض ازلی بود

سرچشمه ی آن کوثر و ساقیش علی بود

روزی که عدم بود و عدم بود و عدم بود

نه ارض و سما بود نه لوح و نه قلم بود

تسبیح خدا در نفس پاک محمد

لب های علی هم سخن ذات قدم بود

روزی که گل آدم خاکی بسرشتند

آدم به تولای علی صاحب دم بود

از خاک قدم های علی کعبه بنا شد

او را نتوان گفت که نوزاد حرم بود

روزی که کرم بود دُری در صدف غیب

والله علی قبله ی ارباب کرم بود

بر قلب علی علم خدا از دل احمد

چون سیل خروشنده روان در دل یم بود

در بین رسولان که به عالم علم استند

نام نبی و نام علی هر دو علم بود

در جوف نبی دید نبی حمد خداوند

با نعت وی و مدح علی ذکر صنم بود

بالله تجلای نبی مطلع الانوار

والله تولای علی فوق نعم بود

خلقت چو خدا خالق بخشنده ندارد

خالق چو نبی و چو علی بنده ندارد

 

از خالق دادار بپرسید علی کیست

از احمد مختار بپرسید علی کیست

جز شخص علی شخص علی را نشناسد

از حیدر حرار بپرسید علی کیست

شمشیر به دشمن دهد و شیر به قاتل

از قاتل خونخوار بپرسید علی کیست

با دار بلا انس بگیرید و در آن حال

از میثم تمار بپرسید علی کیست

در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب

از تیغ شرربار بپرسید علی کیست

از نخله ی خرما و در و دشت و بیابان

از چاه و شب تار بپرسید علی کیست

از حجر و سعید ابن جبیر و ز ابوذر

از مالک و عمار بپرسید علی کیست

جز فاطمه کس محرم اسرار علی نیست

از محرم اسرار بپرسید علی کیست

بگرفت به کف جان و سر و جای نبی خفت

از آن همه ایثار بپرسید علی کیست

میثم چه در اوصاف علی گوید و خواند

جز حق نتواند نتواند نتواند

************************************

ا... اکبر ای حرم امشب حرم شدی

بیش از همیشه نزد خدا محترم شدی

آیینه دار آینه ی ذوالکرم شدی

باغ ارم نه، رشک ریاض ارم شدی

ای زادگاه فاطمه، ای خانه ی علی

پروانه ی تو خلق و تو پروانه ی علی

*****

تبریک ای بتان حرم داوری شدید

امشب به کعبه گرم ثنا گستری شدید

از افترای بت شدن امشب بری شدید

در اشتیاق شیر خدا حیدری شدید

امشب به کعبه اُنس بگیرید با علی

ریزید بر زمین و بگویید یا علی

*****

خورشید سجده بر کره ی خاک می کند

زین سجده فخر بر همه افلاک می کند

دیوار کعبه سینه ی خود چاک می کند

پرواز، روح خواجه ی لولاک می کند

امشب شب ولادت جان محمد است

ذکر علی علی به زبان محمد است

*****

امشب صدای دلکش زمزم علی علی است

امشب سرود عالم و آدم علی علی است

امشب دعای عیسی مریم علی علی است

باور کنید ذکر خدا هم علی علی است

آید صدای زمزمه ی مسجد الحرام

با چار رکن خود به علی می دهد سلام

*****

امشب سرود وحی به تفصیل بشنوید

از جوف کعبه نغمه ی تهلیل بشنوید

تنزیل و قدر و نور به ترتیل بشنوید

بانگ اذان به کعبه ز جبریل بشنوید

بانگ علی علی همه در کعبه سر دهید

میلاد نور را به پیمبر خبر دهید

*****

ای شیر، دخت شیر، زهی شیر داورت

ای کعبه این تو، این گل رخسار حیدرت

داری علی به دامن توحید پرورت

این جان پاک سید بطحاست در برت

هم مام شیر حقی و هم شیر دخت شیر

شیر خدا ز سینه ی پاک تو خورده شیر

*****

ای طلعتت جمال جمیل خدا علی

ای بر تمام خلق خدا مقتدا علی

ای کرده حق به حضرت تو اقتدا علی

ای جان جان، که جان جهانت فدا علی

ای در تمام مُلک خدا ذکر خیر تو

مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو

*****

مرآت حُسن خالق سرمد تویی علی

توحید تو، حقیقت احمد تویی علی

قرآن روی دست محمد تویی علی

حدّت همین که رحمت بی حد تویی علی

قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست

جای لب رسول خدا بر دهان تو است

*****

تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین

تنها تو را رسول خدا خوانده کل دین

تنها تویی تو دست الهی در آستین

تنها تویی امیر تمامی مؤمنین

تنها تو در ، ز قلعه ی خیبر گشاده ای

تنها تو، پا به دوش پیمبر نهاده ای

*****

بازوی دیو نفس که بسته است غیر تو؟

با احمد و خدا که نشسته است غیر تو؟

اصلاب کفر را که گسسته است غیر تو؟

بت های کعبه را که شکسته است غیر تو؟

بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای

در بستر رسول، تو تنها تو خفته ای

*****

قرآن نیازمند به نطق و بیان توست

هم تو زبان حقی و هم حق زبان توست

جاویدی و هماره زمان ها زمان توست

خورشیدی و تمام مکان ها مکان توست

وابسته ی ولای تو وابسته ی خداست

مهر تو لطف و رحمت پیوسته ی خداست

*****

تا حشر بوسه های کرامت به دست توست

با ا... قسم زمام امامت به دست توست

بیماری و شفا و سلامت به دست توست

روز جزا لوای امامت به دست توست

روزی که خلق ناله ی این المفرّ زنند

حتی رُسل به زیر لوای تو ایمنند

*****

دستی که دامن تو نگیرد بریده باد

قلبی که بی ولای تو باشد دریده باد

سروی که خم نشد به حضورت خمیده باد

هرکس به جز تو دید، ترابش به دیده باشد

وجه اللّهی زمان و مکان غرق نور توست

هر کس که هر کجا بنشیند حضور توست

*****

من کیستم غلام تو یا مرتضی علی

از تشنگان جام تو یا مرتضی علی

مرغ اسیر دام تو یا مرتضی علی

در دام هم به بام تو یا مرتضی علی

نطقم ز کودکی به ثنای تو باز شد

نظمم به نام «میثم» تو سرفراز شد

*********************

دست دل می زنم به دامانت

می سرایم برای چشمانت

ای که رحمت شبیه به باران

می چکد از میان دستانت

عین آبی و من کویرترین

تشنه ی قطره های بارانت

نظری ای جناب بسم ا...

تا شوم آشنای قرآنت

من کیم تا فدائیت باشم

جان عالم فدای سلمانت

کفتری گم شده در این دشتم

آشیان ده مرا در ایوانت

عجزالواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*****

آفتابی شبیه خورشیدی

نور باریده ای و تابیدی

بر سر هر که بود در عالم

هر کسی هر کجا که می دیدی

از ازل بوده ای شبیه خدا

تا ابد ماندگار و جاویدی

هیچ کس تا مقام تو نرسد

تو تجلای ناب توحیدی

خانه ی خشتی تو خالی بود

هر چه بود و نبود بخشیدی

لحظه ی خلق عالم ایجاد

لحظه ای بود که تو خندیدی

عجز الواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*****

تا شوم پیش پایتان پرپر

سر من را جدا کن از پیکر

یا بسوزان مرا به باد بده

مثل پروانه، مثل خاکستر

نذر کردم برای تو باشم

تا دم مرگ تا دم محشر

بر سر سفره ی تو مهمانم

بده یک جرعه آب از کوثر

سائلم دست خالی آمده ام

بده آقا به من هم انگشتر

نیمه ی دیگر رسول خدا

بی تو کامل نبود پیغمبر

عجز الواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*****

تاج لولاک روی سر داری

شیر مردی امیر و سرداری

ذوالفقار آمد و خدا فرمود

باید این را فقط تو برداری

در حدیث آمده که پشت نداشت

زرهی بر تنت اگر داری

بی سبب نیست ترس دشمن تو

اسداللّهی و جگر داری

دست ما را گره بزن بر آن

شال سبزی که بر کمر داری

ای که مثل خدا، به هر جائی

هر چه که هست تو خبر داری

عجز الواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*****

حق هر آنچه که هست داد به تو

هر چه که با حق است داد به تو

شد مقدر تو دست حق باشی

از زمانی که دست، داد به تو

خلق جنت تمام شد و خدا

در آن را که بست داد به تو

دست ما نیست بین عالم زر

دلمان که شکست داد به تو

اختیار تمام عالم را

از زمان الست داد به تو

حق هر آنچه که هست داد به تو

هست حق فاطمه است داد به تو

عجز الواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*****

در گلو باز هم صدا مانده

از سرودن دوباره وا مانده

آمدی و قلم به توصیفت

روی کاغذ در ابتدا مانده

دل کعبه نه، این دهانش بود

از تعجب شکسته، وا مانده

ای که ناز صدای تسبیحت

در خرابات جان ما مانده

بر در خانه ات دلم مولا

کاسه در دست چون گدا مانده

همّت حیدری زینب توست

اگر اسمی ز کربلا مانده

ای غدیریِّ، کربلا پرور

خاک پای توأم مدد حیدر

هدیه ی ما برای روز پدر

صد و ده بار ذکر یا حیدر

عجز الواصفون عن صفتک

ما عرفناک حق معرفتک

*******************

 

 

دردو مداوا می شود با گفتن یک یا علی

+ نویسنده مصطفی محمدزاده در دوشنبه هشتم خرداد 1391 | آرشیو نظرات

 

دردم  مداوا می شود با گفتن یک یا علی

عقده ز دل وا می شود با گفتن یک یا علی

سرتاسر روی زمین بهتر ز فردوس برین

از لطف زهرا می شود با گفتن یک یا علی

گفتا خلیل کبریا این آتش از امر خدا

بردا سلاما می شود با گفتن یک یا علی

هر مرده را عیسی چو دید گفتا و بر رویش دمید

این مرده احیا می شود با گفتن یک یا علی

زهرا دعایت می کند غرق عطایت می کند

وقتی لبت وا می شود با گفتن یک یا علی

هر دل که شیدای علیست غرق تولای علیست

اهل تبری می شود با گفتن یک یا علی

ای گل اگر زیباستی از رحمت مولاستی

شهدت گوارا می شود با گفتن یک یا علی

صدها گره وا می شود با گفتن یا فاطمه

یک قطره دریا می شود با گفتن یک یا علی

سید مجتبی شجاع

******************

ذکر ابوتراب عجب مستی آور است

این نام پیرِ میکده ی حوض کوثر است

اصلاً هراس و باک نداریم از حساب

محشر کلید باغ جنان دست حیدر است

رحمت به مادرم، که مرا مجلس تو بُرد

این شوقِ نوکری، اثر شیر مادر است

اول کسی که وارد فردوس می شود

از صنف نوکران علی دوست، قنبر است

حبل المتین حیدریون در پل صراط

نخهایِ سبز چادر زهرایِ اطهر است

هر کس ز غربت حسنش گریه کرده است

خندان ترینِ مردمِ صحرایِ محشر است

فردا تمام اهل زمین تشنه اند و ما

لب هایمانِ ز باده ی آل عبا تر است

راهی برای شیعه ی تو تا بهشت نیست

«تا کشتی نجات حسینی شناور است»

سینه کبودها، چقدر بُرد کرده اید!!!

باغ بهشتِ سینه زنان با صفاتر است

محشر تمام سینه زنان گردِ زینب اند

آن روزِ داغ، چادر او سایه گستر است

مانند باد می گذریم از پل صراط

تا رویِ دست فاطمه قنداقِ اصغر است


وحید قاسمی

 

**********************

دل پر از شوکت و فرّ شد، شب میلاد على
میوه ى صبر ظفر شد، شب میلاد على
فرشى از بال ملک، روى زمین گستردند
آسمان زیرو زبر شد، شب میلاد على
سبز پوشان فلک، خنده کنان مى‏ گفتند
شب عشاق، سحر شد شب میلاد على
دل که با یاد على، گرد جهان مى ‏گردید
راحت از رنج سفر شد،شب میلاد على
تا سحر زمزمه ى نادعلى، بر لب داشت
هر که زین مژده خبر شد، شب میلاد على
چه مبارک سحرى بود که هر بنده زخود
تا خدا راهسپر شد شب میلاد على
سرو توحید ،که سر به فلک افراخته بود
قد برافراشته ‏تر شد، شب میلاد على
مطلع الفجر هدایت، زافق سرزد و گفت
لیلةالقدر دگرشد،شب میلادعلى
نور جاویدولایت، به نبوت پیوست
صحبت از شیر و شکر شد، شب میلاد على
نخل ایمان عدالت، که برومندى یافت
سبز ازاین راهگذر شد شب میلاد على
کعبه تنها صدف بود که در قلب کویر
دامنش حِجرو حَجَر شد شب میلاد على
زمزم از زمزمه ى نام ‏على شد شیرین
ناودان زمزمه گر شد، شب میلاد على
تازه شد بار دگر، شیوه ى ابراهیمى
سهم بتخانه تبر شد، شب میلادعلى
دید بتها همه در قبضه ى این بت شکن‏است
کعبه ‏آینده نگر شد شب میلاد على
کعبه میقات دل ‏انگیز خداجویان بود
قبله ى ‏اهل نظر شد، شب میلاد على
بسکه تأثیرپذیر است ازاین مژده(شفق)
صاحب حسن اثر شد شب میلاد على

 

*************************

هردلی که دچار لیلا بود

خوشی روزگار لیلا بود

از کرامات عاشقی است اگر

نام مجنون کنار لیلا بود

میل صحرا نشینی مجنون

بیشتر اعتبار لیلا بود

آنچه دلهای بی شمار ی داشت

محمل در غبار لیلا بود

بی نیاز است از عبادت ما

کعبه ای در حصار لیلا بود

امشب ای عشق در طواف توام

سیزده شب در اعتکاف توام

بال با من، پریدنش با تو

سمت بالا کشیدن با تو

شوق تنزیل آیه ها با من

جبرییل آفریدنش با تو

گندم کال مزرعه با من

فصل گرم رسیدنش باتو

نخل با من رطب با من

دست مشتاق چیدنش با تو

سجده بر خاک پای تو با من

دست بر سر کشیدنش با تو

قل هو الله یا احد یا هو

وحده لا اله الا هو

کعبه آن قدر بی تو زیبا نیست

بی حضورت مطاف دنیا نیست

بی سبب رد نکرد مریم را

این طرفها که جای عیسی نیست

کعبه مختص حال امروز است

مثل دیروز ومثل فردا نیست

سوره ات را خودت نزول بده

ورنه جبریل مرد اینها نیست

تو که از این طرف نمی آیی

پس چه بهتر درحرم وا نیست

ای مسیحای سبز بنت اسد

آیه لم یلد ولم یولد

ای که صبح ازل شروعت بود

کهکشان حیطه ی طلوعت بود

بهترین لحظه ها برای خدا

لحظه ی سجده خشوعت بود

آنچه دیشب مرا سلیمان کرد

خواب انگشتر رکوعت بود

چاه وقفی ونخل های بلند

حاصل چله های جوعت بود

ای سر آغاز مرد بی پایان

ای که صبح ازل شروعت بود

کس ندیده است ارتفاع تورا

آفتاب تورا شعاع تورا

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخلهای مرا شراب بده

تا بلنداترین صدات کنم

به لبم حق انتخاب بده

یا علی یا علی بهارم باش

فصل جان دادنم کنارم باش

این همه مستجیر مال شماست

التماس فقیر مال شماست

مرد دیروز حضرت امروز

از احد تا غدیر مال شماست

تا خدا بوده تا خدایی هست

لقب یا امیر مال شماست

از تمامی فرش های زمین

تکه ای از حصیر مال شماست

از سر سفره ی مدینه فقط

نمک و نان وشیر مال شماست

زندگی تو مثل مردم نیست

نان تو از تبار گندم نیست

بی نظیر عرب بدون مثل

آفتاب عجم بدون بدل

یا هو الظاهر و هوالباطن

یا هوالآخر وهو الاول

تو رسیدی و وحشت افتاده است

بر سر شانه های لات و هبل

اسدالله غزوه ی احزاب

یل میدان لحظه های جمل

مرد دلدل سوار روز احد

آینه دار خشم عزوجل

الامان از سوار آمدنت

وقت با ذوالفقار آمدنت

نام تو بوی سیب می آرد

روی دلها بهار می کارد

تو همان پیر مرد نخلستان

پیر مردی که نان جو دارد

ای که دلتنگ صبح زهرایی

گریه ی چشم های تو دارد

اول کوچه ی بنی هاشم

روی تابوت شهر می بارد

غسل نیلی فاطمه هر شب

خاطرات تو را می آزارد

هیچ کس مثل تو حبیب نداشت

سر سفره نسیم نداشت

سروده  علی اکبر لطیفیان

***********************************

شاهنشهی و شد نجفَت مرکز شاهی

ایوان تو نور است و جهان جمله سیاهی

گر پای کسی در حرمت جای بگیرد

از لطف خریدارشوی تو به نگاهی

من رعْیَتِ مُلک توام ای شاه ولایت

شاهی بنما و بده بر ما تو پناهی

دیوار حرم، سنگ حرم، صحن و سرایت

دل را ببرد تا به خدا، گر که بخواهی

گر قسمت من بوسه به خاک نجف افتد

سخت است بیارم به حرم، بار گناهی

از دور اگر چشم من اُفتد به ضریحت

گویم که بگردم به فدای تو الهی

گمگشته طوفان بلاها به سراغت

آید نشود در دو جهان غرق تباهی

دریا مَثَلِ کوچک بحر کرم توست

می میرد اگر آب ننوشد لب ماهی

از کودکی‌ام حب تو با شیره ی جان داد

مادر به امیدی که که شوم آنچه تو خواهی

یک عمر دلم را به تو بستم که از آن رو

گویی بمن ای شاه، تو هم جزء سپاهی

سروده کمال مومنی

************************

سکان زمین و آسمان است علی

سلطان همه جهانیان است علی

گلواژه ی منشق از علی اعلاست

سر چشمه ی فیض بی کران است علی

آوازه ی او ز هفت اقلیم رسد

مشهور به هفت آسمان است علی

سر سلسله خلیل عبادالرحمن

آن بنده ی سر به آستان است علی

برتر ز علی رب جلی خلق نکرد

آقای همه بهشتیان است علی

از بعد نبی بر همه ی مخلوقات

از جانب دوست ارمغان است علی

اول وصی پیمبر اعظم اوست

بر دین رسول روح و جان است علی

شاگرد محمد امین است ولی

استاد همه پیمبران است علی

دستور تمام انبیا در دستش

حق را شب معراج لسان است علی

هستند امامان مبین رهرو او

یعنی که امیر کاروان است علی

همتای امیر عشق تنها زهرا ست

با دخت رسول همزبان است علی

بر هر نبی و ولی ولی الله است

مولای جمیع انس و جان است علی

در نور محبتش پر از جاذبه است

محبوب قلوب شیعیان است علی

بر غیب و شهود حاکم و سلطان است

آگاه ز راز کهکشان است علی

جنت یکی از صنایع دستانش

صنعتگر آفریدگان است علی

ایمان و نماز و اصل اسلام علی است

توحید و معاد عارفان است علی

مفتاح علوم ایزدی در نزدش

دیباچه ی علم لا مکان است علی

این است گواه لا مکان بودن او

یک شب به چهل مکان عیان  است علی

مولا و امام متقین کیست علی است

حقا که امیر مومنان است علی

سلمان که سبو از می منّا نوشید

او ظرف و در آن قطره چکان است علی

میثم سر دار از علی می گوید

با لله می وصل عاشقان است علی

قنبر که غلامی علی منصب اوست

او سالک و پیر راهدان است علی

در مرکز وحی کاتب وحی علی است

بر حامل وحی تر جمان است علی

گنجینه ی مخفی معارف مولاست

آئینه ذات مستعان است علی

تفسیر مبین فطره الله علی است

عشقش به دل پیر و جوان است علی

آیات مبین مدیحه اوصافش

هر سوره و آیه آرمان است علی

قرآن بدون او به قرآن جعلی است

تا ناطق و منطق و بیان است علی

دانید که سرّ اسم اعظم در چیست

اکسیر به رمز کن مکان است علی

در اولُ الاولین عیان کیست علی است

در آخر الآخرین نهان است علی

احسان قدیم و حکم فرمای ازل

مسجود همه فرشتگان است علی

موسای قلندر از علی نیل گشود

بر کشتی نوح پشتوان است علی

عیسا نه به خویش مرده را زنده کند

تجدید حیات مردگان است علی

میزان و قسیم نار و جنت حیدر

آری به صراط میزبان است علی

عنوان علی به چهره ها منقوش است

نامش به رخ موالیان است علی

با این همه مظهر العجائب  بشر است !

یا اینکه خداوند جهان است علی

افتاده بیا که دستگیر تو علی است

بر بازوی نا توان توان است علی

بر سائل خود زکات بخشد به رکوع

با قاتل خویش مهربان است علی

نیروی ولایتش محک بر همگان

بر جمع خلایق امتحان است علی

در روز نبرد تک سوار عرب است

در عرصه صبر قهرمان است علی

خیبر شکن و صف شکن و بت شکن است

هنگام مصاف پهلوان است علی

هر ضربه که می زند به شیطان رجیم

تضمین بهشت جاودان است علی

لشگر عددی نبود در حرب علی

تشنه به قتال کافران است علی

در معرکه چشم فتنه را کور کند

شمشیر به فرق دشمنان است علی

با خنده مظلوم علی خشنود است

ویران گر ظلم پیشه گان است علی

با اشک یتیم دیده اش بارانی

با قوْتِ فقیر شادمان است علی

قانع به نمک و قرص نانی باشد

با اینکه نعیم آب و نان است علی

آن زاهد شب که شیر روزش خوانند

سالار همه دلاوران است علی

آری سه طلاقه کرد دنیایی را

الحق که امام زاهدان است علی

هر ذائقه با ولای او شیرین است

عطر گل و طعم زعفران است علی

او را نشناخت جز خدا و احمد

از بس که لطیف و دلستان  است علی

آن میر مهیمنی که ما را در حشر

از دوزخیان نگاهبان است علی

روزی که کسی به داد امت نرسد

آنکس که به فکر دوستان است علی

امضای شفاعت است با مهر علی

در حشر جواز مومنان است علی

آرامش شیعیان عا لم مهدی است

آرامش صاحب الزمان است علی

از عدل علی که می توان گفت سخن

جایی که شهید هر زمان است علی

سروده محمود ژولیده

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.