شاهکار عمان سامانی در وصف امام علی علیه السلام
به پرده بود جمال جمیل عز و جل
به خویش خواست کند جلوه ای به صبح ازل
چو خواست آنکه جمال جمیل بنماید
علی شد آینه خیرالکلام قل و دل
به چشم خود بین در آینه مشاهده کرد
بدید خود را بی ضدّ و ندّ و شبه و بدل
مقدس ازلی از چه ؟ از حدوث و نقوص
منزّه ابدی از چه ؟ از عیوب و علل
از آ ن مشاهده ، مشهود گشت ، عشق بدیع
مطول است معانی ، بیان آن اطول
چگونه عشقی ، درّنده ی تمام حجب
چگونه عشقی ، سوزنده ی تمام ملل
به جستجوی محل ، ساز بی قراری کرد
که تا قرار بگیرد ، ولی ندید محل
یکی نبود که چون جان بگیردش به کنار
یکی نبود که چون جان ، کشاندش به بغل
امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض
ز شاهد ازلی ، کردگار عز و جل
زکاینات ، ز عالِم گرفته تا جاهل
ز ممکنات ، ز اَعلی گرفته تا اسفل
ز قدسیان سما تا به عرش و لوح و قلم
زساکنان زمین تا به بر و بحر و جبل
بقدر همت خود هر یکی «بلی » گفتند
از آن متاع ربودند ، اگر چه یک خردل
قبول کثرت و قلّت مگر که باعث گشت
که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل!
من از مفصل این نکته مجملی خواندم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
چو شیر شرزه درآید چه جای تعریف است
ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل
عمان سامانی