در دبیرستان علوم و معارف اسلامی و مرکز استعدادهای درخشان و مرکز آموزشی رسول اکرم و حوزه علمیه تدریس دارم
سه تا فرزند پسر به نامهای محمد حسین محمد رضا و محمد کاظم دارم
گاهی با سازمان حج و زیارت هم همکاری دارم
این وبلاگ رو هم با چند هدف تدارک دیدم
یکی اینکه شاید بتونم با مخاطبینم ارتباط بیشتری داشته باشم و حرفهایی رو که شاید نتونن رودر رو به من بزنن بگن و انتقادهاشون رو به نحوه تدریسم بیان کنند
دیگه اینکه سعی کنم هر قدر در توانمه به دانش آموزانم کمک کنم و کمبودهای آموزشی که دارن براشون جبران کنم
ادامه...
بوی باران و بوی دلتنگی بوی باران و بوی دلتنگی می وزد از حوالی چشمت چه شده که شقایق و لاله می چکد از زلالی چشمت آسمان هم به گریه افتاده هم نفس با نگاه بارانیت ناله ناله فرات می ریزد زمزم اشک های پنهانیت بغض های دلت ترک می خورد در همان شام بیقرای که ... لاله لاله دل پریشانت خون شد از خون آن اناری که ... در غروب نگاه...
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو پای من از ره خسته شد، بال و پرم...
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی نگاه دار دلی را که برده ای به نگاهی مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد چه مسجدی چه کنشتی ؛ چه طاعتی چه گناهی مده به دست سپاه فراق ملک دلم را به شکر آنکه در اقلیم حسن بر همه شاهی بدین صفت که ز هر سو کشیده ای صف...